پنجشنبه، بهمن ۲۷، ۱۳۸۴

چقدر کوچيک بودم خوابشو ميديدم هميشه خوابم يه مفهوم داشت اون توي خوابم ميمرد و من از هراس مرگ اون از خواب ميپريدم و ميديم که اون زنده اس يه بار به مامان گفتم مامان من همش خواب ميبينم که اون مرده مامان زياد به حرفم توجه نکردشايد هم واقعا نميخواست به چنين چيزي فکر کنه بعد از سالها که ديگه از اون خوابهاي هولناک نميديم يه شب همينجوري به خودم گفتم که چه خوب که ديگه از اون خوابها نميبينم. بعد از چند ماه يه شب خيس عرق از خواب پريدم و ديدم دوباره از همون کابوسهاي هولناک و خوشحال شدم که خواب بود. فرداي اون روز خوابم فراموشم شد تا چند ماه بعد ... اون شب دردناک و مصيبت بار خدايا چه جوري اون خواب لعنتي يادم رفت چرا چيزي نذر نکردم چرا چرا؟ اين چرا ها منو رها نميکرد چون خوابم فراموشم شده بود چيزي نذر نکردم و چند ماه بعد از اون حادثه مصيبت بار يهو خوابم بيادم اومد عين ماجرا بازم ديدم که اون مرده همه سياه پوشيدن داشتن اونو ميشستن همه شيون ميزدند. نگاه ميکردم و گريه ميکردم ديدم داره بهم لبخند ميزنه داد زدم گفتم اين که زنده اس که از خواب پريدم و بعد... حالا ۲۹ بهمن که بياد ميشه ۱۰ سال از اون ماجرا گذشته اما مثل اينکه ديروز بود به دختر خاله ام گفتم پاشو بريم يه سري به آبجي بزنيم حس کردم هواي خونشون يه جور ديگه اس بعد از ساعتي بلند شديم که برگرديم خونمون تلفونشون زنگ زد ما صبر کرديم تا خواهرم صحبت کنه بعد بريم ديدم داره يه چيزهايي ميگه گفتم چي شده گفت نترسي ها حميد با ماشين زده به يه پير مرده گفتم پير مرده چي شده گفت چيزي نشده داد زدم اگه چيزي نشده چرا بابا داره مياد که بره اونجا چرا به من راستشو نميگين گفت پير مرده مرده دنيا رو سرم خراب شد اما نميدونستم که اين دروغه پيرمردي نبوده دوچرخه اي نبوده خودش بود اون خودش بود که رفته بود وقتي به اون آقاهه از پشت تلفن اصرار کردم که تورو خدا بگو داداشم چي شده و اون با بغض گفت که چي شده پاي ديوار سر خوردم زمين سرم سوت ميکشيد هيشکي رو نميديدم هيچ صدايي جز اون صوت مرگبار نميشنيدم مات شدم و يهو با تمام وجودم فرياد زدم حميييييييد اما اون رفته بود جايي که هميشه دوست داشت بره با يک تصادف مرگبار رفت و همه چيز رو برايمان خاطره کرد.

۵ نظر:

ناشناس گفت...

چه خاطره و کابوس بدی بود.
برای تو روزهای خوشی آرزو دارم. پر از شادی و عشق.

ناشناس گفت...

narahat konandeh bood.az didan tasavir ziba khosh-hal shodam makhsosan ke khansar ro hargez nadideh boodam

ناشناس گفت...

mAh dar AsemAn foroo shod
amA hamchenAn
dar AsemAn ast.
midAnam ke kalamei barAye tasalA nist pas be kalAmi sokhan kootAh mikonam:
"HAMDARDAMO..."

ناشناس گفت...

so sorry
mAh dar "ofogh" foroo shod
amA hamchenAn
dar AsemAn ast.

ناشناس گفت...

khodaya hicHvagh yadam nemire, hiChvaght, hiChvaght... daeeye aZizio ke roozaye koodakiye kHaharzadehash pore az khateRate eSStesnaeeYe, az 2re korsi khabidano ta sob khandidan ba ghessehaye monHaser befardesh gerefte...ta togHolli kardano...emlahaee ke daEe hamid vassam gofte ke hichvaght az 16 bishtar nahsod nomrash ...Neway An Old Sayin' , Those Who GodZ Love them More, Will Die when they're Youth