سه‌شنبه، شهریور ۰۹، ۱۳۸۹

من چه میدانم از تو

من چه میدانم از تو که صبوری

که یادی در من خسته

در من از شبنم رسته

که قدر مشت های بسته ای

اما به وسعت صحرا

من چه میدانم از تو

مرا با بودهایت بردی

برابر ازلیت نشاندی

به قدر ماسه های نرم ساحل

تا دوردستها بردی

من چه میدانم

چنین بود!