پنجشنبه، خرداد ۰۴، ۱۳۸۵

اول این رو از ویلاگ پویا گوش بدید
----------------------------


تایلر هیکس امسال گوی میدان را با آراء مردم و رای داوران ربود.
وی با آراء ۴/۶۳ میلیون بت آمریکا یا آمریکن آیدول شد. این آراء
از طریق تکست مسج گرفته شده اما در تاریخ آراء ریاست جمهوری
آمریکا بی سابقه بوده و تاکنون چنین آراءی به هیچ ریاست جمهوری داده
نشده است . تایلر هیکس و کاترین مک فی فینالیستهای ۲۰۰۶ شدند که تایلر از
بیرمینگام آلاباما این جایزه ۱۰۰۰۰۰ دلاری را برد که این برد میلیونها دلار
برای وی خواهد آورد وی با فروش میلیونی آلبوم خود پلکان رویایی هالیوود را می پیماید.
این هم تصاویری از فینال آمریکن آیدول دیشب از تایلر هیکس و کاترین مک فی.








سه‌شنبه، خرداد ۰۲، ۱۳۸۵

روزهایی هست که در پندار مان بهشت گونه اند و روزهای دگر گاه آتشی از خصم و غضب٬گاه نمور و گاه سرد. با بهشت گونه امان به آسانی کنار میآییم و آنرا وظیفه ء بی پایان طبیعت بر خواهیم شمرد.٬ خشم و غضب را هم به آسانی با گرفتن یک بوس یک نوازش یک دست گرم و حتی یک آبنبات فرو خواهیم نشاند اما وقتی نمور و سرد باشد چه باید تا آن رطوبت چسبناک و سرد از وجودمان خارج شود چه باید تا آن سکوت سکرآور و تکرار شوندهء سرد را از روزهایمان دور سازد . گرمای خورشید نیز ما را کاری نیست. تفتی بیابانهای زمینی را هم کاری با آن نموری نیست . پس زمان چه؟ آیا او را کاری است؟ منتظر بمانیم؟ شاید وقتی؟ و آنگاه چه استحاله ای خواهد بود دیگر ما٬ آن مای دیروزی نیستیم که بهشت و آتش و خصم و غضب و لحظه های سرد و نمناک را ندیده باشد ما بستری از لحظه های ناب هستیم که برابری را با آنها نیست این آن چیزی است که ما را خواهد ساخت و ما چه میخواهیم جز این ساختن و پرداختن؟! و با این اندیشه چه آسان میشود از روزهای بهشتی امان زیاد دلشاد نشد از آتشینمان٬ غضبناک و از سردی امان دلگیر نشد
پویا خواهرزاده ام میگه وبلاگ بدون کامنت دونی مثل نمکدون بدون نمک است راست میگه؟ منم تصمیم گرفتم گهگاهی نمک توی نمکدان بریزم

یکشنبه، اردیبهشت ۲۴، ۱۳۸۵

دیگه کامنت دونی نخواهم داشت ممنون از نظرات گرم و صمیمی شما اما برداشتن کامنت دونی هیچگونه ارتباطی به نظرات خوانندگان نداشته و یک تصمیم شخصی میباشد. خدا یار و یادر همگی. و این هم یه غنچه گل از باغهای خوانسار که به همه ایرانیهای عزیز در تمام نقاط دنیا تقدیم میشود :






پنجشنبه، اردیبهشت ۲۱، ۱۳۸۵

پارسال موقع گلهای گلستانکوه با آقای همسر اونجا بودیم اون واسه اولین بار بود که خوانسار رو میدید. هر کی که خونسار و اون محیط طبیعی و در عین حال سنتی اش رو ببینه خوشش میاد از این شهر کوچک و سرسبز و مردمان مهربان و مهمان دوست( یه خورده خودمون از خودمون تعریف کنیم چی میشه مگه (: ها؟ ) اینم یه چندتا عکس که پارسال از اون طبیعت زیبا که اگه بذارن زیبا بمونه:








جمعه، اردیبهشت ۱۵، ۱۳۸۵



بهار داره به زور سرما رو پس میزنه که وارد منطقه ما بشه اما زورش کمه تازه درختها دارن شکوفه میدن بابا اینجا کجاس دیگه که سرما دست ور دار نیست قربون ایران و اون تهرون دود آلود و اون شهر قشنگم خوانسار.